12.29.2004

خبري نيست...

امروز روز سومي ست كه از زمين لرزه در اقيانوس هند و موج عظيمي كه اكثر كشورهاي دور واطرافش رو خراب كرده ميگذرد...سه روزاست كه دنيا در حال جمع آوري كمكهاي نقدي و جنسي ست. پارسال تقريبا در همين روزها زلزله بم دنيا رو بهم ريخت . دست نياز دراز كرديم و از جهانيان درخواست كمك كرديم . تلويزيونهاي خارج و داخل كشور تمام روز در اينمورد ميگفتند و همه در اظطراب و پريشاني بوديم . هزاران نفر جان سپردند و صدها هزار نفر بي خانمان شدند . هنوز هم هستند . حال در گوشه ديگري از اين جهان پهناور هزاران نفر جان سپردند ، بيش از پنج ميليون نفر در بي آبي بسر ميبرند . جهان در اظطراب اشك ميريزد . فيلمهايي كه در اين زمينه نمايش داده ميشود قلب انسان را به درد مي آورد . پارسال همه نوشتيم و شمع روشن كرديم و با هم اشك ريختيم و به درد مردمانمان گريستيم ولي امسال ...دريغ از حرفي ، اشاره ايي ، سخني ...
چه خودخواهيم ... زماني كه خودمان به كمك نياز داريم از هيچ كاري دريغ نداريم ولي اگر در گوشه ايي ديگر از اين جهان پهناور انسانها بي گناه جان بسپارند ، ساكتيم و دم بر نمي آوريم . تلويزيون و راديو نيز هم چنان به برنامه هاي روزانه خود مي پردازد و به تلفنهايي مردم بيكار جواب ميدهد .
چقدر متاسف شدم از ديدن اينكه چقدر كم و ناچيز در اينباره گفتيم و حتي بعضي از ما اشاره ايي به اين حادثه تاسف انگيز نكرديم .
فراموش نكنيم كه شايد سال ديگر نوبت خودمان باشد هر كجا كه باشيم .
خودمان را از جهانيان جدا ندانيم ،
كمك كنيم و بياد رفتگان اين حادثه وحشتناك و فراموش نشدني چيزي بنويسيم ، حرفي ، واژه ايي ، شعري هرچه باشد !

|