بیست سال ...
امروز دقیقا بیست سال شد که من در آلمان زندگی میکنم . بیست سال ...یک عمر ...باورم نمیشه ...بسرعت گذشت .
امروز سفر کوتاهی به مونیخ داشتیم. راستش اینور دنیا توی این جای دورافتاده ، خوردن یک چلوکباب گهگاه هوسی میشه یا بهتر بگم بهانه ایی برای رفتن به مونیخ که نزدیکترین شهر بزرگ به اینجاست . هوا خیلی سرد بود و باد خیلی سردی میومد دریغ از ذره ایی نور آفتاب که الان حدود یکماهی میشه آرزوی دیدنش به دلمون مونده . حدود یکساعتی نرسیده به مونیخ متوجه جمعیت زیاد قطار شدیم و خانمی که در کنار من ایستاده بود ، تعریف کرد که بخاطر یک تصادف چند قطار نتونستن به راهشون ادامه بدند و همه مجبور شدن سوار این قطار بشن . ماجرای تصادف هم این بود که شخصی خودش رو روی ریل قطار انداخته بود و راهها بهمین خاطر بسته شده بودند . خودکشی انسانها همیشه من رو به فکر میندازه ، چطور ممکنه یک شخص اینقدر دچار فشار روحی و روانی بشه که حاضر بشه چنین مرگ بدی رو بپذیره ؟
امروز سفر کوتاهی به مونیخ داشتیم. راستش اینور دنیا توی این جای دورافتاده ، خوردن یک چلوکباب گهگاه هوسی میشه یا بهتر بگم بهانه ایی برای رفتن به مونیخ که نزدیکترین شهر بزرگ به اینجاست . هوا خیلی سرد بود و باد خیلی سردی میومد دریغ از ذره ایی نور آفتاب که الان حدود یکماهی میشه آرزوی دیدنش به دلمون مونده . حدود یکساعتی نرسیده به مونیخ متوجه جمعیت زیاد قطار شدیم و خانمی که در کنار من ایستاده بود ، تعریف کرد که بخاطر یک تصادف چند قطار نتونستن به راهشون ادامه بدند و همه مجبور شدن سوار این قطار بشن . ماجرای تصادف هم این بود که شخصی خودش رو روی ریل قطار انداخته بود و راهها بهمین خاطر بسته شده بودند . خودکشی انسانها همیشه من رو به فکر میندازه ، چطور ممکنه یک شخص اینقدر دچار فشار روحی و روانی بشه که حاضر بشه چنین مرگ بدی رو بپذیره ؟
به مونیخ که رسیدیم به سراغ چلوکبابی رفتیم و مبلغ 50 یورو برای دو پرس چلوکباب و مقداری مخلفات پیاده شدیم ، فکر کردم شاید با این پول در ایران میشد چندین نفر رو به خوردن چلوکباب مهمان کرد . بعد کمی در مرکز شهر مونیخ گشتیم وبه فروشگاه ایرانی رفتیم و چند قلم جنس خریدیم . اینطرف دنیا آدم حتی اگر حامله هم نباشه ، ویار چیزهایی رو میکنه که شاید تصورش برای دوستان در ایران سخت باشه. مثلا خریدن یک بسته پفک نمکی . میدونم در ایران یک بسته اش حدود صد تومن ولی در اینجا 2 یورو که میشه باهاش در ایران دل چندین بچه رو خوش کرد . توی فروشگاه چشمم خورد به یک آگهی در مورد کنسرت خواننده کیلویی بنام علی دانیال (امیدوارم به کسانی که صدای این خواننده رو دوست دارند بر نخوره) . زیر آگهی نوشته بود لطفا از پوشیدن لباسهای غیر مناسب خودداری کنید یا یک همجین چیزهایی... از خانم فروشنده پرسیدم این یعنی چه ؟( با لهجه شیرفرهاد برره بخونید !) . خانم فروشنده هم گفت از قرار معلوم ،افراد بد لباس که با شلوار جین و کفش کتانی به کنسرت میرن ، همیشه موجب دعوا و زد و خورد میشن !!! راستش خنده ام گرفت ، چون همیشه میشنوم که در کنسرتها دعوا هم جزنی از برنامه کنسرت شده ...حالا یا خواننده با کنسرت گذار دعواش میشه یا آقایون ایرانی غیرتی هستند و اگر کسی چپ به خانومهاشون نگاه کنه میرن میزنن تو کت و کول طرف یا اینکه خانومها خیلی قر و قمیش آمدن و خلاصه دعوا شده . ولی خانوم فروشنده گفت نه اگر همه با لباس درست به کنسرت بیان اتفاقی نمی افته . خوب اینهم حرفیه دیگه ...حالا من نمیدونم که مثلا در کنسرت پل مکارتنی که یکی از معروفترین خواننده های دنیاست و این همه آدم با شلوار جین و کفش کتانی به دیدنش میرن چراهیجوقت دعوا نمیشه؟د شاید که ما ایرانیها اینقدر لباس پوشیدن و قر و فر ، شخصیت مون رو عوض میکنه . خلاصه یادتون نره که اگر به کنسرت ایرانی میرید حتما لباس پلوخوریتون رو بپوشید . من که خودم در عرض این بیست سال فقط یکبار به کنسرت ایرانی رفتم اونهم حدود 16 سال پیش در سوئد بود که دعوای جانانه ایی هم شد و موجب تفریح بسیار ما .
عکس بالا از مرکزخرید مونیخه که یکی از مراکز بسیار معروفه و همیشه پر آدمه . راستش نمیدونم به چه کلکی در اینجا عکس بذارم که دوستان از ایران هم ببینن امیدوارم که عکسها به این صورت قابل رویت باشند . بقیه عکسها رو هم بزودی در آلبوم فلیکر میذارم ، اگر مایلید ببینید.
خلاصه سفری بود کوتاه ولی به چلوکباب خوردنش میارزید . جای همه خالی یا بهتره بگم جای کسانی که مدتهاست چلوکباب نخوردن خالی .
<< صفحه اصلي