6.29.2006

رنگین کمون ...

امروز بعدازمدتها رنگین کمون دیدم . طنین رو صدا کردم که بدو بیا رنگین کمون ! اومد نگاهی کرد و گفت چه قشنگ !!! و بعد رفت . بهش گفتم وایستا نگاه کن الان دوباره میره . میگه نگاه کردم دیگه خسته کننده ست !!!
یادم افتاد که بچه بودم وقتی رنگین کمون میشد چه ذوقی میکردم و همینطور بی حرکت مینشستم نگاهش میکردم تا از بین بره . بچه های این دور وزمونه عجیب و غریب شدن . وقتی تو تلویزیون یک کارتون جدید نشون میدن بیشتر شور و شوق دارن .
امان از دست این بچه ها ...
امروز به یک بلاگ جدید برخوردم . بلاگ عصای من چه رنگی است ؟ که نویسنده اش یک پسرهفده ساله نابینا ست . از احساساتش درمورد چیزهای مختلف میگه مثلا تصویر آینه یا تصویری از زیبایی .
آقای ناصر غیاثی عزیز هم سایت جدیدی داره که حتما سری بزنید , ایشون قلم بسیار دلنشین و گیرایی دارند و در ضمن انسان بسیار مهربان و نازنینی هستند .
عکسهای آقای سم جوانروح رو هم هر روز ببینید واقعا زیبا و بی نظیرن .

|