7.17.2005

بدون شرح...


Bang...
Originally uploaded by shohreh.


امشب چند باری نوشتم و نوشته هام رو دوباره پاک کردم ...میخواستم کمی در مورد فرهنگ وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی بنویسم ولی بعد دیدم انرژی ام را بیهوده تلف میکنم و وقت دیگران رو هم بیهوده تر میگیرم .

فقط در یک جمله بگم ... جای غم انگیزیست این وبلاگستان گهگاه ...با اینکه بهش خیلی عادت کردم و بلاگهای مورد علاقه ام رو حتما باید بخوانم ، ولی گهگاه ازخواندن بعضی از مطالب در اینجا و آنجا آنچنان حالم بد میشه که به خودم لعنت میفرستم که چرا من هم جزو این سیستم شدم . انگار اینجا هم باید هرچند وقت انتخاباتی بشه وگرنه دیکتاتوری راه میافته .

بگذریم . شاید بعضی ها بدونن که من منظورم چیست ؟؟؟

در آخر چند لینک

به یونان من سری بزنید که مطلبی نوشته در مورد اکبر گنجی ...

خوشحالم که نوشی عزیز بچه هاش رو پیدا کرده و این انتظار سخت به پایان رسیده . با بهترین آرزوها برای او و جوجه هاش.

به اینجا هم حتما سری بزنید و به آواز یک کودک دوست داشتنی گوش بدید و همزمان به صد زبان مختلف دنیا به هم عشق بورزید .

شعر دوستان هم به سایت ایرج جنتی عطایی سری بزنند که بسیار زیبا و دیدنی ست .

اینجا هم جای عجیبیست... اگر این خانم بیکینی به تن نداشت فکر میکردم که کار جمهوری اسلامیست.

پرسش ممنوعه دلتنگستان هم که مثل تمام مطالب دیگرش بی نظیره .

|