شگفتا...
اولش که جوونی , مدام میگی اگر به جایی برسم , به انسانهای محتاج کمک میکنم وخدمتگزار جامعه میشم و فلان میکنم و بهمان ...
بعد که میافتی تو راه زندگی و به جایی میرسی هیچ کاری نمیکنی ...
فقط و فقط به فکر بیشتر و بیشتر هستی ...
دیگه تمام اون آدمای بدبختی که میخواستی بهشون خدمت کنی یادت میرن یا شاید هم مدام به خودت میگی هنوز به اونجا نرسیدم...
زمانی با دیدن کسی که دقیقا مثل خودت دنبال بیشتر داشتن بود, فکر میکردی عجب آدم ضایعی اینهمه داره به هیچکس روا نداره...
ولی حالا خودت مثل اون شدی شاید هم بدتر ...
هزار جفت کفش و هزار دست لباس رنگارنگ داری
ماشین خوب سوار میشی و توی یه خونه خوب زندگی میکنی
سفر میری
گاه پول الکی خرج میکنی
ولی به کسی روا نداری ...
این هم نوعی خیانته ...
خیانت به خود .
در شگفتم ...
<< صفحه اصلي