دوستیها 1...
در زندگی من هم دوستان زیادی آمدند و رفتند . از بعضی ها, حتی اگر سالها خبر نداشته باشم, زمانی که صداشون رو میشنوم باز احساس میکنم که دوستی مون همون رنگ و بوی قدیمی رو داره . میخوام براتون از دوستانم بگم . دوستای خوب و صمیمی و قدیمی .
مثل گیتا ...گیتا دختر پسرعمه پدرمه که از کوچیکی باهاش بزرگ شدم .کوچیک که بودیم عاشق این بودیم که مدام با هم باشیم و بازی کنیم . گهگاه خونه همدیگه شب میموندیم . وقتی گیتا خونه ما بود مامانم برامون یک رختخواب پهن میکرد رو زمین.توی حیاط خونه استوپ رنگی بازی میکردیم . از پنجره اتاق خواب تو خونه همسایه رو نگاه میکردیم . وقتی من خونه شون بودم داداشش مارو میبرد لونا پارک. یک خونه باربی داشت که باهاش بازی میکردیم . قبل از اینکه از ایران بیام, آخر هفته ها اکثرا خونه شون بودم و با هم کلی حال میکردیم . اونزمان گیتا دختر خیلی محدودی بود , بخاطر اتفاقات کوچکی که افتاده بود اجازه نداشت به تلفن جواب بده یا در رو به روی کسی باز کنه . ولی همه چیز داشت, میشه گفت در یک قفس طلایی با کلی عشق و محبت پدر و مادرزندگی میکرد , پدر سختگیر و مادر همیشه نگرانی داشت . من آزادی بیشتری در خانواده داشتم و برای گیتا مثل یک فرشته نجات بودم . وقتی میرفتم خونه شون , اجازه داشت باهام همه جا بره و مادر و پدرش بهم اطمینان داشتن .من هیچوقت سعی نکردم از آزادی که خانواده ام بهم داده بودن, سواستفاده کنم , ولی گیتا گاه بخاطر محدودیتهایی که داشت کارهایی میکرد که به ضرر خودش تموم میشد. با هم دوره بسیار شیرینی رو گذروندیم . چقدر تو تهرون تو جردن بالا و پایین رفتیم . چقدر تو چاتانوگا پول خرج کردیم . چقدر تو لابی آپارتمانشون با بچه ها گفتیم و خندیدیم . چقدر از عشقهامون گفتیم ...دنبال پسرها کردیم . مزاحم تلفنی شدیم . قهر کردیم ,آشتی کردیم . گیتای کپل خودم که هنوز هم خیلی دوسش دارم و هر وقت صداش رو پای تلفن میشنوم اینقدر حال میکنم که حد نداره . گیتا الان چندین ساله ازدواج کرده و دو تا بچه داره و سرش خیلی شلوغه و در سوئد زندگی میکنه . آخرین بار در سوئد حدود 12 سال پیش دیدمش . دو سه باری رفتم سوئد دیدنش, ولی اون هیچوقت نیومد. همیشه بهانه ایی آورد که قابل درک بود یا شاید نبود . خیلی به ندرت با هم تلفنی صحبت میکنیم ولی همیشه احساس نزدیکی و صمیمیت میونمون پایداره , با اینکه گاه فکر میکنم یک دوستی پایدار احتیاج به هم صحبتی و کنتاکت روحی بیشتری داره .
نمیدونم اگر الان بیشتر ببینمش هنوز هم همون دوستی برقراره یا نه ؟ هم من خیلی فرق کردم و هم اون . ولی هنوز برام خیلی ارزشمنده و خیلی دوسش دارم .
<< صفحه اصلي